فلسفه زندگی

..

فلسفه زندگی

زندگی

او خوشبخت بود. چون هیچ سؤالی نداشت. اما روزی سؤالی به سراغش آمد. و از آن پس خوشبختی دیگر، چیزی کوچک بود.

او از خدا معنی زندگی را پرسید. اما خدا جوابش را با سؤال خودش داد و گفت: «اجابت تو همین سؤال توست. سؤالت را بگیر و در دلت بکار و فراموش نکن که این دانه‌ای ا‌ست که آب و نور می‌خواهد.»

او سؤالش را کاشت. آبش داد و نورش داد و سؤالش جوانه ...زد و شکفت و ریشه کرد. ساقه و شاخه و برگ. و هر ساقه سؤالی شد و هرشاخه سؤالی و هر برگ سؤالی.

و او که روزی تنها یک سؤال داشت؛ امروز درختی شد که از هرسرانگشتش سؤالی آویخته بود. و هر برگ تازه، دردی تازه بود و هر باز که ریشه فروتر می‌رفت، درد او نیز عمیق‌تر می‌شد.

... فرشته‌ها می‌ترسیدند. فرشته‌ها از آن همه سؤال ریشه‌دار می‌ترسیدند.

اما خدا می‌گفت: «نترسید، درخت او میوه خواهد داد؛ و باری که این درخت می‌آورد. معرفت است.

فصل‌ها گذشت و دردها گذشت و درخت او میوه داد و بسیاری آمدند و جوابهای او را چیدند. اما دردل هر میوه‌ای باز دانه‌ای بود و هر دانه آغاز درختی‌ست. پس هر که میوه‌ای را برد دردل خود بذر سؤال تازه‌ای را کاشت.

«و این قصه زندگی آدم‌هاست» این را فرشته‌ای به فرشته‌ای دیگر گفت


2 نظر

Mozelle
Mozelle  ۱۳۹۶/۰۲/۲۷ - ۲۰:۰۶:۱۰

whoah this blog is fantastic i like studying your posts. Keep up the great work! You already know, lots of people are looking round for this info, you could help them greatly. http://chocolovec.com/index.php/component/k2/itemlist/user/4449

real psychic readings
real psychic readings  ۱۳۹۶/۰۷/۱۳ - ۱۶:۱۴:۴۱

HEYA من برای اولین بار اینجا هستم. من در این هیئت مدیره آمدم و آن را پیدا کردم واقعا مفید بود و خیلی کمکم کرد من امیدوارم چیزی به عقب بر گردونه و کمک به دیگران مثل شما به من کمک کرد http://realpsychicnow.biz